مقدمه مجری:
خبرهایی که در ابتدای برنامه شنیدیم، حاکی از تشدید محکومیت رژیم از سوی مقامهای
آمریکا و تأکید بر فشار بیشتر توسط نمایندگان برجسته سنا و کنگره آمریکا بود؛ در
حالی که مقامهای اتحادیه اروپا مرتباً صحبت از حمایت از رژیم ایران و کمک اقتصادی
به آن برای حفظ برجام میکنند، اما اظهارات رئیس بانک سرمایهگذاری اروپا که
امروز جای مهمی در خبرها پیدا کرد، جهت دیگری را نشان میداد؛ گفتگوی امروز ما با
علیرضا معدنچی به همین موضوع اختصاص دارد.
سوال ۱:
حرفهای رئیس بانک سرمایهگذاری اروپا مبنی بر نفی هر گونه سرمایهگذاری در ایران
کاملاً در تناقض با مواضع و اظهارات مقامهای اروپایی بود؛ از این چه نتیجهیی
باید گرفت؟
جواب: در
اروپا یک شکاف آشکار بین تمایلات و خواستههای سیاسی دولتهای اروپایی و مقامات
اتحادیه اروپا، با منافع اقتصادی شرکتها و بنگاههای مالی و اقتصادی وجود دارد و
این بنگاهها در زمینه اقتصادی تحت هژمونی دولتها و دستگاه سیاسی نیستند. این
واقعیت را بارها خود مقامات اروپایی از جمله خانم مرکل، صدراعظم آلمان، اذعان کردهاند.
در این مورد هم که اشاره کردید، همین قضیه صادق است و عمل میکند. مثلاً رئیس بانک
سرمایهگذاری اروپا که بازوی اقتصادی اتحادیه اروپاست میگوید ما از این میترسیم
که همکاری با ایران، توانایی این بانک برای دسترسی به سرمایه در بازارهای ایالات
متحده را به خطر بیاندازد و پیامدهای گستردهیی برای داد و ستدهای آن داشته باشد.
و اضافه کرد
که «هیچ بانک اروپایی وجود ندارد که در حال حاضر بتواند در ایران و با ایران کارکند».
و گفت اگر
این بانک در ایران فعال شود «مدل کسب و کار» این بانک به خطر میافتد.
سوال ۲:
ولی همین آقای ورنر هویر تأکید کرده که از خواسته مقامهای اتحادیه اروپا برای حفظ
برجام حمایت میکند، پس با چه استدلالی کمک اقتصادی به رژیم را که ماده این حمایتها
است رد میکند؟
جواب: بینید
دنیای کنونی مبتنی بر پراگماتیسم است یعنی مواضع سیاسی و عمل و هر گونه اقدامی در
وهله اول مبتنی بر منافع و مشخصاً منافع اقتصادی است. بنابراین اصلاً نباید
انتظار داشت که در دنیای حاکمیت سرمایه کسی بهخاطر رژیم، آن هم رژیمی که در
تروریسم و نقض حقوقبشر و آزادیکشی در دنیا شمارهٔ یک محسوب میشود، منافع خودش را
به خطر بیاندازد. بنابراین اگر دولتهای اروپایی هم از برجام و در نتیجه از رژیم
حمایت میکنند، تنها انگیزهشان منافع خودشان است، اما وقتی همین منافع در تضاد با
منافع بزرگتری قرار میگیرد، مثلاً منافعشان با آمریکا، معلوم است که این تعیینکننده
میشود.
خب ببینید
الآن چه فضایی در آمریکا علیه رژیم حاکم است؛ مدیر سیاستگذاری وزارتخارجه
آمریکا چندی پیش اعلام کرد که دور جدید تحریمهای شدید علیه ایران از ۱۳مرداد و
بخش بعدی آن از ۱۳آبان اجرا میشود و تلاش خواهد شد که صادرات نفت
ایران به صفر برسد.
در نشست
هلسینکی هم، رئیسجمهور آمریکا تأکید کرد که تمرکز ما بر روی رژیم است و ما فشار
را آنقدر بر رژیم ایران افزایش میدهیم که رژیم پای مذاکره بیاید.
اد رویس،
رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا: «ما باید به مبارزه علیه حمایت
رژیم ایران از تروریسم در سراسر جهان ادامه دهیم».
سناتور
جمهوریخواه مارکو روبیو: «امروز ما قربانیان بمبگذاری هولناک آمیا در بوئنوسآیرس
توسط حزبالله یک سازمان تروریستی مورد حمایت ایران را بهیاد میآوریم که منجر به
کشته شدن ۸۵نفر و جراحت صدها نفر گردید».
سوال ۳:
انعکاس این وضعیت در رژیم چطور بود؟
جواب: در
رژیم و درون رژیم هم همین پراگماتیسم عمل میکند. رژیم در این رابطه دچار یک تناقض
است که این خودش را در جنگ باندی هم نشان میدهد. از یک طرف منافع رژیم اقتضا میکند
که برای حفظ خودش که اوجب واجبات است دست به تروریسم بزند که نمونه بارز آن همین
توطئه تروریستی علیه مجاهدین و گردهمایی بزرگ مقاومت ایران بود که رژیم بهرغم آنکه
به خطرات و ریسک آن واقف بود، اما از آنجا که مسأله بود و نبودش مطرح است و نمیتواند
در برابر مجاهدین و مقاومت ایران که بیوقفه در حال پیشروی است و موجودیتش را به
خطر انداخته، دست روی دست بگذارد و از تنها حربه خود یعنی تروریسم استفاده نکند و
به همین ترتیب تلاش میکند که به هر قیمت در سوریه بماند.
از طرف دیگر
این رویکرد و این سیاست منافع اقتصادیاش را به خطر میاندازد. شما اگر به رسانههای
دو باند نگاه کنید این تصادم منافع را میبینید که هر طرف هم استدلالهای خودش را
دارد.
از یک طرف
مجمع تشخیص مصلحت پیوستن به کنوانسیون اف.ای.تی.اف را رد میکند که اگر چه بیشتر
مصرف داخلی دارد اما گویای یک رویکرد است. همان رویکردی که منافع خود را در
تروریسم جستجو میکند و میخواهد دست باز در تروریسم داشته باشد و آن را در اولویت
قرار میدهد.
در حالی که
باند دیگر (جهان صنعت) میگوید: «مخالفت با پیوستن به پیمانهای مرتبط با
مبارزه با تروریسم و شفافیت مالی از پالرمو گرفته تا AFTF، کمک
اروپا در راستای همکاری با ایران را نقش بر آب خواهد کرد که در این صورت بهنظر میرسد
باید در جستجوی کلیدی دیگر بود».
کیهان مینویسد:
«دولت تدبیر باید بداند آمریکا نه بر اساس حقایق با شما مذاکره کرد و نه بر اساس
حقایق زیر میز مذاکره و برجام زد، اما دولت تدبیر بر اساس واقعیتها و حقایق موجود
باید از یک طرف در سیاست خارجی با نگاه به شرق هر چه سریعتر خود را از دام برجام
و اردوگاه غرب رها کند تا بتواند «حفظ عزت ملت عزیز ایران» را در دستورکار خود
قرار دهد و از سوی دیگر در سیاست اقتصادی با نگاه به درون، هر چه سریعتر خود را
از دام نفوذیها رها کند».
علی خرم در
آرمان ۲۸تیر استدلال میکند که بر مبنای منافع اقتصادی،
روسیه به آسانی ما را میفروشد و مینویسد: «روسیه به قصد پرکردن جیب خود از کارتهای
گوناگون ایران در صحنه سیاسی نظیر سوریه، یمن، عراق و لبنان و در صحنه اقتصادی
نظیر نفت، تجارت، صنعت، سرمایهگذاری و دیگر موارد برای تاختزدن با کارتهای در
دست غرب سعی مینماید خود را متولی و قیم نزد ترامپ و غرب معرفی نماید و سخن از
سرمایهگذاری ۵۰میلیارد دلاری روسیه در صنعت نفت ایران میرانند
در حالی که هنوز به تهران نرسیده، سخنانشان از سوی وزیر انرژی روسیه تکذیب میشود
و یا روسیه پیشقدم میشود و به عربستان پیشنهاد افزایش تولید ۲میلیون
بشکه نفت برای اخراج ایران از بازار صادرات نفت جهان مینماید.
روز گذشته هم
رئیسدفتر رئیسجمهور ایران اظهار میدارد دونالد ترامپ ۸بار درخواست
ملاقات با دکتر روحانی نموده است. ایشان روشن نساخته چرا در آن هنگام چنین موضوعی
را اعلام ننموده و نحوه تماس چگونه بوده است؟ بر فرض که دونالد ترامپ ۸بار
درخواست ملاقات نموده باشد، اینکه نشانه قدرت و هنر ما نیست بلکه موضع طرف مقابل
را میرساند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر