قیامهای اخیر
شهرهای ایران بهویژه آنچه که در خرمشهر و تهران جریان داشته است، اکنون به موضوع
اصلی همه رسانههای رژیم و بحثهای مجلس ارتجاع تبدیل شده است و هر کدام از عوامل
رژیم به سبک خودشان به این اعتراضها اعتراف کرده و مشخصاً بر نقش سازمان مجاهدین
خلق و ترس و وحشتی که از این بابت به جان سران و سرکردگان نظام افتاده، اذعان
نمودهاند.
ابراز وحشت از قیام و مجاهدین
پاسدار غیبپرور،
سرکرده بسیج سپاه پاسداران، ۱۱تیر ۹۷
گفت:
«دشمن آرایش
جنگی به خود گرفته است و ما نیز باید متناسب با این شرایط آرایش بگیریم.کسی که به
بهانه مشکلات و فقدان آب در خرمشهر قهرمان، اسلحه به دست میگیرد، آن را نمیتوان
بهعنوان مطالبهگر از موضع حق ارزیابی کرد... مراقب باشیم کوچه و خیایان دست
ضدانقلاب و مجاهدین نیفتد».
«وقتی
اعتراضات به کف خیابان میرسند، افرادی پیدا میشوند که هیجانی میشوند و افرادی
هستند که سوءاستفاده میکنند».
آخوند حسن
خمینی ۱۱تیر ۹۷ گفت:
«ما همه یک
ملتیم و در یک کشتی نشستهایم و واقعاً هم دشمنان قسمخورده و جسوری پیدا کردهایم؛
در چنین شرایطی فکر کردن به برخی مسائل حاشیهیی واقعاً بچگانه است. در همین ۷-۸ماه
گذشته ببینید دعواهای چپ و راست ما بر سر چیست!؟ از این دعواها پیداست که واقعاً
یا یک نفوذ جدی رخ داده یا اینکه کارها بچگانه شده است».
نقطهمشترک حرفهای باندهای حکومتی چیست؟
در موضعگیریهای
باندهای مختلف رژیم ۲حرف مشترک وجود دارد:
یکم: اذعان
به «حق» بودن مطالبات مردم است.
دوم: اعتراف
به اینکه مجاهدین روی همین حرف حق سوار شده و ماهیت صنفی مطالبات مردم را به مطالبه
سیاسی(یعنی براندازی) ارتقاء میدهند.
اینک رژیم
برخلاف گذشتهها که سعی میکرد خبرهای قیام و حضور مجاهدین در جامعه و نقش آنها در
قیام را مسکوت بگذارد، حالا خودش بهطور بیسابقهیی به این نقش اعتراف میکند که
نشانهٔ یک تغییر نامتعارف در فرهنگ و سیاستهای رژیم است.
محمد حسینی،
وزیر پیشین ارشاد رژیم، میگوید:
«متأسفانه در
حال حاضر شرایط معیشتی و اقتصادی مردم دشوار شده و به حق گلایهها و مطالباتی
دارند که به جد رسیدگی نمیشود، دستورالعمل مجاهدین بهخاطر این است که از هر سوژهیی
بهرهبرداری کنند و هر التهابی را به یک آشوب و تنش تبدیل کنند. چرا میگویند»؟
نقوی حسینی
میگوید:
اعتراض
بازاریان حق است، «اما لایههای سوم و چهارم حوادث بازار تهران، مجاهدین بودند».
رژیم چگونه به نقش مجاهدین اعتراف میکند؟
تا چندی قبل
صحبت از مجاهدین در رسانههای رژیم مرز سرخ بود، اما اینک نه تنها در رسانههای
حکومتی از مجاهدین(البته با همان فرهنگ کثیف آخوندی) صحبت میشود بلکه به نقش آنها
در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران هم اذعان میگردد. در حالیکه سابقا یعنی در زمان
رفسنجانی ابلاغیه رسمی به رسانهها داده بودند که حتی نام مجاهدین را ولو با تحریف
و جایگزین کردن عنوان خمینی ساخته «منافقین» هم در رسانهها نیاورند.
اینک اما نه
تنها از مجاهدین صراحتاً اسم میبرند، بلکه به نقش محوری مجاهدین در قیامها هم
صحه میگذارند!
علت این امر
البته این است که:
پوشاندن این
واقعیت، دیگر مسألهیی از رژیم حل نمیکند. برای همین هم هست که وطن امروز میگوید:
«...حتی
شعارها را اینها میدهند... مردم و فعالان را تبدیل به فعالان سازمان میکنند
-شهرها را بین خودشان تقسیم کردهاند- در یک شهر کوچک بیش از ۵هزار
عضو در تلگرام دارند».
وطن امروز در
این مورد روز سهشنبه ۱۲تیر ۹۷
در سرمقالهاش نوشت:
«التهابات
سیاسی-امنیتی در کشور بالا گرفته است و روی مطالبات مردمی برنامهریزیهای گستردهیی
برای اغتشاش شده است.
سازمان
مجاهدین اعتقاد دارد ۲مسأله میتواند سبب
ایجاد جنبش علیه نظام شود:
الف- دعوای
جناحی داخل حاکمیت
ب- اعتراضات
اقتصادی
سازمان از
بدو روی شبکههای اجتماعی سوار است؛ سازمان فعالان سیاسی اپوزیسیون در کف و مردم
عادی را تور میکند و آنها به منابع سازمان تبدیل میشوند.
مسعود رجوی
از دیماه تاکنون ۵پیام برای این اغتشاشات و درگیریها فرستاده که
در این سالها بینظیر است.
نفرات سازمان
شهرها را بین خودشان تقسیم کردهاند و در یک فرآیند چند ساله نخبگان و معترضان کف
را در گروههای تلگرامی سازماندهی کردهاند و مثلاً در یک شهر کوچک بیش از ۵هزار
عضو در گروههای مختلف هستند که زمینه هماهنگی درباره مکان و ساعت تجمع را آنجا
اعلام میکنند.
خشونت، نحوه
رفتار و شعارها همه مربوط به سازمان است. مثلاً شعار اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه
تموم شد ماجرا، فقط در دانشگاه تهران یا مرگ
بر روحانی فقط در مشهد سر داده شد ولی شعارهای مستقیم مربوط به
براندازی، در همه جا بود و مرتباً تکرار میشد».
آملی
لاریجانی هم میگوید:
«مجاهدین بهصورت
عریان میگویند که برای قیامها برنامهریزی و طراحی دارند».
هدف رژیم از اذعان به نقش مجاهدین چیست؟
رژیم از
اذعان به نقش مجاهدین در قیام یک هدف بسیار جدی را دنبال میکند:
۱. مهمترین
هدف رژیم، هشدار به نیروهای خودی و آماده کردن آنها برای مقابله با دشمن اصلیاش
میباشد.
رژیم هنگامی
که نیروهایش را وارد خیابان میکند، ناگزیر باید تصویر و برآورد واقعی از دشمنی که
در خیابان به انتظار پاسدارانش نشسته، به دست بدهد تا نیروهایش غافلگیر نشوند. این
اصلیترین کاری است که هر فرماندهیی برای نیروهایی که به جبهه میفرستد میکند و
اگر این کار را نکند در اولین برخورد سربازانش با حریف، آنها خود متوجه ماهیت
حریفشان شده و از اینکه بدون توجیه درست روانه میدان شدهاند، نسبت به سلسله
مراتب فرماندهی خود بیاعتماد میشوند و دستگاه سرکوب از درون سست شده و فرومیریزد.
۲.
رژیم از اعتراف به نقش مجاهدین در قیام، یک هدف دیگر هم البته دنبال میکند و آن
مخدوش جلوه دادن چهره و اهداف مجاهدین با انبوهی دروغبافی است. امری که در پهنه
جنگ سیاسی و جنگ روانی، یکی از پایههای مهم جنگ محسوب میشود، کاری که البته رژیم
در آن تبحر بالایی دارد تا آنجا که اینک نزد همگان به یک رژیم دجال یعنی بسیار
بسیار دروغگو و حیلهگر شناخته میشود.
۳.
یکی دیگر از علل اذعان رژیم به نقش مجاهدین در قیامهای اخیر را میتوان به تلاش
رژیم برای ترساندن باندهای درونیاش از سقوط تعبیر کرد. آخوندها به این ترتیب تلاش
میکنند با اشاعه وحشت از مجاهدین، وحدت درونی باندهای متخاصم خود را ایجاد کنند!
و در ضمن از همراهی کردن برخی عناصر درونی خود(مانند برخی نمایندگانش در مجلس) با
شعارها و مطالبات قیام جلوگیری کنند.
زیرا هنگامی
که رژیم میگوید مجاهدین پشت همه این بحرانها هستند، نیروهایش دیگر جرأت نمیکنند
به آن اعترافها نزدیک بشوند.
آیا رژیم با این سیاست به اهدافش میرسد؟
پاسخ این
سؤال بسیار روشن است:
هر کس برای
رسیدن به هر هدفی باید از کوران واقعیتهای عینی عبور کند، نه از دریای شعر و
شعارها و حرف و تبلیغات و پروپاگاندا!
هنگامی که
رژیم با این گستردگی به جنگ روانی متوسل میشود، باید نتیجه گرفت که آخوندها از حل
واقعی مسأله مردم و مطالباتشان در قیام عاجز شدهاند. زیرا تبلیغات که مبنا نیست.
مبنا یعنی
اینکه یک راهحل واقعی برای مسایل واقعی بدهد. یعنی فرضا بتواند برای حل بحران
ارزی، سقوط ارزش پول ملی را مهار کرده و به تصعید ارزش آن اقدام کند.
برای حل
بحران بیکاری، شغل ایجاد کند، رانت و فساد و اختلاس و ژن ویژه و آقازادهبازی را
ریشهکن کند!
آیا رژیم میتواند
این مسائل را حل کند؟ واقعیت این است که تاکنون نه تنها نتوانسته، بلکه هر روز با
افزودن به قدرت عناصر خودش و محروم کردن بیشتر مردم از ابراز حق حاکمیت، بحرانها
را عمیقتر هم کرده است!
برای همین هم
هست که قیامها از نقطه به خط تبدیل شدند و اینک در حال ارتقای کیفی بهحالت
انقلابی هستند.
آخوندها «عمل
واقعی» را با «روضهخوانی» اینهمانی کردهاند و انتظار دارند که از این کار نتیجه
هم گرفته و مشکلاتشان حل شود وگرنه چرا روحانی اینهمه روی جنگ روانی تأکید دارد؟
چرا خامنهای
به پروپاگاندا آنچنان اعتقاد دارد که رسماًً میگوید با پروپاگاندا سیاه را سفید
میتوان جلوه داد!
دقیقا به
همین علت است که نمیتواند حتی یک گام به سمت حل ریشهیی مسایل و مشکلات
مردم گام بردارد و ناگزیر هر روز بیشتر به سمت تبلیغات و جنگ روانی و سمپاشی علیه
مجاهدین میرود.
راهکار مکمل
آخوندها برای حل بحران!
درست به همین
علل پیشگفته هم هست که آخوندها تنها کاری که به جز تبلیغات میتوانند بکنند، حرکت
به سوی سرکوب بیشتر و تروریسم هارتر است.
گزینهیی که
البته خودش در این شرایط، هزینه بسیار سنگینتری برای خامنهای و کل نظامش در بر
خواهد داشت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر