در صحبتهای
خامنهای با سرکردگان نظامش در روز پنچشنبه ۱۹مهر ۳نکته
از بقیه نکاتی که گفت، مهمتر بودند:
1.
یکی اینکه گفت برای حل
مشکل نظام بانکی، نقدینگی، اشتغال و تورم تصمیمهای جدی بگیرید. با این حرف خامنهای
روشن میشود که از این بابت او بهشدت احساس نگرانی و وحشت میکند.
2.
دوم اینکه گفت از نظرات
و راهحلهای اقتصاددانان استفاده کامل کنید. او به این ترتیب میخواهد بگوید این
مشکلات راهحل اقتصادی دارد و برخلاف آنچه که اخیراً حتی درون رژیم هم میگویند
«ریشه مشکلات ساختار قدرت است» درست نیست.
3.
سوم اینکه گفت هیچ بنبست
و مشکل غیرقابل حلی وجود ندارد و ما میتوانیم مشکلات را حل کنیم.
سرگردانی در ریشه یابی مشکلات
در صحبتهای
پیشین خامنهای، او بارها تأکید کرده که مشکلات ناشی از جنگ روانی و تبلیغات دشمن
است!
اما در
صحبتهای روز پنجشنبه ۱۹مهرش گفت: «مشکلات جاری
اقتصاد کشور و تأمین نیازهای عمومی نیازمند کار جهادی و تلاش فوقالعاده است؟».
در این دو
حرف، تناقض وجود دارد: مشکلات بالاخره جنگ روانی بوده و اصالت ندارند؟ یا واقعی
بوده، اصالت داشته و نیاز به راهحل جهادی دارند؟!
در این مورد
باید اذعان کرد که در دوره اخیر، از این تناقضات در حرفهای خامنهای زیاد بوده و
باز هم خواهد بود.
هم خامنهای
و هم روحانی میگفتند، مشکلی وجود ندارد و این دشمنان هستند که مشکلات ریز را بزرگ
و عمده میکنند، جنگ روانی است و... اما عرصه اقتصاد که با واقعیتهای سرسخت مادی
سر و کار دارد، میدان اینگونه دجالگریها و وارونهگوییها نیست. هزار بار هم که
روحانی بیاید آمار و ارقام دروغ و ساختگی از رشد و پیشرفت و اشتغال سر هم کند. هزار بار هم
که خامنهای بیاید و از پیشرفت دم بزند و بگوید اینها القائات دشمن است،
در مردمی که
واقعیتها را روزانه با پوست و گوشت خود لمس میکنند و فشار اقتصادی استخوانهایشان
را خرد کرده، این حرفها تنها و تنها خشم و کینه تولید میکند و بنزین بر آتش آنها
میپاشد. پس ناچارند که به این بحرانها و وضعیت انفجاری با کلمات خفیفی
مثل مشکلات اعتراف کنند. ناچارند که در حرف برای طبقات ضعیف اشک تمساح بریزند. ولی
واقعیت این است که مطلقاً هیچ راهحلی برای آن ندارند و وضعیت روزبهروز و حتی
ساعت به ساعت وخیمتر میشود.
کثرت تناقضهای مشابه در نظام
البته در این
نظام، تناقض تنها در مسائل اقتصادی نیست. همگان ناظر هستند که در همین ماجرای FATF
تناقضی
که خامنهای بهعلت ضعف مفرطش قادر نیست آن را یکسویه حل کند، چه به روز رژیم آورده
تا آنجا که طرفین از زدن مارک خیانت به همدیگر و تهدید حذف فیزیکی هم ابایی
ندارند. همین روز جمعه ۲۰مهر ۹۷
علمالهدی گماشته خامنهای در مشهد، اعضای مجلس ارتجاع را که لایحه CFT را تصویب
کردهاند مورد حمله قرار داد و گفت شما برای دشمن «جاده سازی کردهاید و راه باز
کردهاید به طرف براندازی ما» و این حرفها را به استناد حرفهای خامنهای میزد که
گویا صراحتاً با آن مخالفت کرده است. و این تازه بعد از آن است که لاریجانی نامه خامنهای
در جواب استفسار خودش را در مجلس خواند و بعد از آن بود که لایحه تصویب شد. اما
باز هم ۱۲۰نفر به آن رأی مخالف دادند و جالب است که امروز علمالهدی
به همان نامه هم در اثبات حرف خودش استناد میکرد. پس میبینید که ریشه بحران، صرفنظر
از ماهیت رژیم و اینکه یک رژیم تاریخ گذشته است... خود خامنهای است و این
تضاد تا آنجا بارز است که همان طورکه مجری تلویزیون رژیم میگفت اگر FATF
چنین
و چنان است، چرا رهبری جلویش را نمیگیرد؟! و میگفت این شبهه شده برای مردم!
این البته
تنها یک نمونه است و واقعاً اگر قرار باشد تناقضات این رژیم شمارش شوند، بیاغراق
از هزار بیشتر است. ولی در بنیاد این دوگانه گویی از یک تناقض ریشهایتر ناشی میشود،
تناقض این رژیم قرونوسطایی با جامعه ایران با این سطح مشخص از رشد نیروهای
اجتماعی، جامعهیی که دو انقلاب بزرگ انقلاب مشروطه و انقلاب ضدسلطنتی را پشت
سر گذاشته است.
اقتصاد مقاومتی یا نظریات اقتصاددانها؟!
خامنهای قبلاً
میگفت راهحل مسائل اقتصادی، اقتصاد مقاومتی است، اما روز پنجشنبه گفت که برای حل
مشکلات اقتصادی باید از نظرات اقتصاددانها استفاده کرد؛ اینها ندارند؟
بیشک با هم
تناقض دارند! این همان نکته است که اگر قرار باشد تناقضات رژیم که در همین صحبتهای
اخیر خامنهای گوشهیی از آن نمایان بود، تشریح شوند، پژوهشگران وقت کم میآورند!
چرا که اولاً
اقتصاد مقاومتی یاوهیی بود که الآن خود خامنهای هم ترجیح میدهد حرفی از آن
نزند، چون با این افتضاحی که ایجاد شده، مطرح کردن اقتصاد مقاومتی تف سر بالاست.
اما خامنهای این تناقض را به جان میخرد تا روی یک واقعیت بزرگتر را بپوشاند و آن
هم این است که بحران اقتصادی و فروپاشی اقتصادی کنونی، راهحل اقتصادی ندارد. راهحل آن
سیاسی است، چرا که ریشهاش هم سیاسی است و همه بحرانها به حاکمیت دیکتاتوری سیاه و
استبداد قرونوسطایی ولایت فقیه برمیگردد. امروز این حرف را که مجاهدین و مقاومت
ایران از روز اول میگفتند، کارشناسان و حتی بعضی مهرههای داخل رژیم بهطور
پوشیدهتری تحت عناوینی مانند لزوم اصلاح و تغییر ساختار معیوب قدرت مطرح میکنند
یا میگویند اگر برندگان جوایز نوبل اقتصادی هم جمع شوند یا اگر آدام اسمیت و کینز
هم بیایند، یا اگر از آسمان طلا هم ببارد، مشکلات اقتصادی ما حل نمیشود
بالاخره بنبستی هست یا نیست؟
خامنهای در
صحبتهای پنجشنبه ۱۹مهر ۹۷ دوباره تکرار
کرد که بنبستی در کشور نداریم؛ با توجه به روشن بودن وضعیت کشور اولین سؤالی که
به ذهن هر شنوندهای میزند این است که او چرا این حرف اشتباه را پیوسته تکرار میکند؟
او روز ۱۲مهر
هم در اجتماع بسیجیها در ورزشگاه آزادی گفت: «جمهوری اسلامی معایبی دارد، اما «عیب
واقعی بنبست است که بحمدالله نداریم. ما بنبست نداریم.» و بعد هم گفت که حرفهایش
«رجزخوانی و شعار محض نیست».
به خوبی روشن
است که همین حرف، بیان معکوس اعتراف به این است که رژیم تماماً در بنبست است و
این حرفها هم تماماً شعار و رجزخوانی پوچ است؛ وگرنه کدام رهبر یک رژیم و یک دولت
نه حتی مقتدر، دولتی که وضعیت عادی دارد پیوسته سخنرانی میکند و قسم و آیه بخورد
که در بنبست نیستیم!
جالب است که
اصلاحطلبان درون رژیم تا چندی پیش عموماً حرفشان این بود که فرمان رژیم را
بدهید دست ما تا ما درست کنیم و رژیم را نجات بدهیم؛ اما الآن اگر دقت کرده باشید
آنها هم کمکم از این ادعا کوتاه آمدهاند. از جمله چندی پیش محمود موسوی از
دیپلماتهای سابق رژیم از باند اصلاحطلب و برادر میرحسین موسوی در مصاحبهیی
درباره اصلاحطلبان درون نظام گفت «آنها توانایی کاری بیشتر از آنچه در دو دهه اخیر
انجام شده ندارند و "دیگر توی ماشین اصلاحطلبان نمیشود نشست».
اینها همه
بیان یک واقعیت است که ناچار به زبان آدمهای مختلف همین رژیم جاری میشود و آن هم
ضرورت و حتمیت انقلاب و سرنگونی انقلابی این رزیم است و حرفهای پنجشنبه ۱۹مهر
۹۷ خامنهای هم اثبات همین واقعیت بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر