این روزها
«فروپاشی در دولت روحانی» موضوع رسانههای حکومتی است. همزمان بحث دیگری هم درون
رژیم مطرح است تحت عنوان «نهادهای موازی».
منظور از
«نهادهای موازی» چیست؟
رسانهها و
مهرههای رژیم نیز میگویند بهخاطر ضعف و تشتت در دولت، برخی نهادها در پی بهدست
آوردن قدرت هستند. در این میان برخی بر این باورند که در جنگ باندی، ضعف و تشتت
باند روحانی باعث بالارفتن ثقل باند خامنهای خواهد شد. برای ارزیابی این وضعیت خوب
است از یک نمونه عینی که این روزها تنش بسیاری در رژیم آخوندی ایجاد کرد، شروع
کینم و ببینیم موازنه قدرت باندهای درونی رژیم در این نمونه چگونه آرایش خود را
نشان دادهاند.
نگاهی به یک موضوع پرتنش
از پرتنشترین
موضوعها آغاز کنیم:
بهنظر میرسد
کشمکش بر سر FATF با واردشدن مجمع تشخیص مصلحت، عمیقتر شده است.
ورود مجمع تشخیص مصلحت به این موضوع از مدتی پیش بهویژه بر سر لایحه پالرمو شروع
شد. یعنی در آنجا هم مجمع تشخیص مصلحت وارد شد که مخالفتهایی را برانگیخت. اکنون
نیز در رابطه با ادامه لوایح FATF همین بحث است.
در قانون
اساسی ولایت فقیه هر قانونی که مجلس ارتجاع تصویب میکند، باید به شورای نگهبان
رفته و مورد تأیید قرار بگیرد. خود شورای نگهبان که ۱۲عضو دارد(۶نفر
بهاصطلاح فقیه که توسط ولیفقیه عزل و نصب میشوند + ۶نفر بهاصطلاح
حقوقدان که توسط قوه قضاییه وابسته به ولیفقیه انتخاب میگردند). آنطور هم که
در قانون اساسی رژیم آمده، کار شورای نگهبانی بررسی قوانین مصوب مجلس ارتجاع بهلحاظ
انطباقش با شرع و با معیارهای نظام است.
اما بعد از
چند سال و در دهه ۶۰ رژیم با یک مشکل و تناقض روبهرو شد. یک لایحه
تصویبشده را مجلس ارتجاع برای شورای نگهبان فرستاد، این شورا آن را رد کرد و برای
مجلس فرستاد. اما مجلس ایرادات شورای نگهبان را قبول نکرد.
اینجا آن
لایحه بلاتکیف ماند. خمینی برای حل این موضوع، یک پدیده وصلهپینهای تشکیل داد به
نام مجمع تشخیص مصلحت نظام.
کار این نهاد
فقط این است که با توجه به منافع نظام آخوندی، در اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس
ارتجاع بگوید حرف کدام طرف باید عملی شود!
اکنون باید
سؤال کرد چه اتفاقی افتاده است که در رژیم کسانی مثل ضرغامی میآیند و با اشاره به
مجمع تشخیص مصلحت نظام از موضوع «نهادهای موازی» انتقاد میکنند؟
پاسخ روشن
است: در جریان لوایح FATF و بهطور خاص اول لایحه پالرمو و اکنون هم لایحه CFT،
مجمع تشخیص مصلحت نظام یک اقدام بدیع کرد. اینکه یک هیات ۱۵نفره تشکیل
داد و گفت همه مصوبات مجلس باید برای بررسی زیر نظر این هیات بیاید.
معنی این حرف
این است که همین لوایح FATF هم باید از زیر دست مجمع تشخیص مصلحت نظام عبور
کند. در حالیکه مخالفان این رویه میگویند اصلاً کار مجمع تشخیص مصلحت نظام این
نیست و فقط وقتی میتواند ورود کند که بین مجلس و شورای نگهبان اختلافی وجود داشته
باشد. مجمع تشخیص مصلحت نظام هم فقط میتواند بگوید حرف کدام درست است.
اما در هر
حال گویا شورای نگهبان هم به حرف مجمع تشخیص مصلحت تن داده است.
البته موضوع
فقط FATF نیست. بحث فراتر از FATF هست. چرا که FATF
برمیگردد
به رابطه رژیم و اروپا، اما ورود مجمع تشخیص مصلحت نظام به تمامی مصوبات مجلس،
بحثی فراتر از اینها است!
داستان نهادهای موازی
ضرغامی روز
دوشنبه ۳۰مهر ۹۷ بحثی مطرح کرد به نام
«نهادهای موازی». بهطور مشخص هم منظورش همین مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. بهطور
مشخص هم گفت با توجه به اینکه دولت روحانی در حال تضعیف شدید و تشتت جدی هست، این
نهادهای موازی سر برآورهاند.
ضرغامی گفت:
«چون دولت
توان اداره کشور را ندارد در برخی از عرصهها این نهادهای بزرگ اقتصادی کارهای
خوبی میتوانند بکنند».
این نهادها
هم مشخص هستند: سپاه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، بنیاد مستضفعان. اساساً هم همان
دلواپسان هستند.
اینکه گفته
میشود موضوع فراتر از بحثی است که ضرغامی آورده، منظور این است که هنگامی که
باند رقیب وضعیت آشفته و متشتت و در حال فروپاشی دولت روحانی را دید، جلو آمده تا
چنگ بزند و سهم بیشتری از قدرت را از دست باند رقیب بگیرد!
قبلا هم همین
خیزها را برداشته بودند. حتی خیلی پیشترها روحانی بحث دولت باتفنگ و دولت بیتفنگ
را مطرح کرده بود. منظورش هم سپاه بود.
البته آن
موقع خیلی موفق نشده بودند، اما اکنون که ضعف و ازهمپاشیده شدن دولت روحانی را میبینند
خیز برداشتهاند تا از فرصت استفاده کنند.
هدف از کسب قدرت بیشتر برای چه؟
باند رقیب هم
مانند همین باند از یک طرف انگیزهاش غارت و چپاول است! یعنی با چنگانداختن بر
سهم بیشتری از قدرت، امکان چپاول بیشتر برای باند خود مهیا میکنند.
اما از طرف
دیگر واقعاً نگرانند که با این دولت فلج که قادر به حل هیچ مسألهیی نیست، اگر
اوضاع به همین منوال پیش برود، باید فاتحه تمام رژیم را خواند، به همین علت هم هست
که به خامنهای فشار میآورند که:
یا روحانی را
به کلی بردارد یا با حفظ روحانی در ظاهر قضایا، زمام امور و کارها را بدهد بهدست
سپاه.
اما مسأله در
عمق و بنیاد خودش به ساخت و بافت متناقض رژیم برمیگردد:
اینجا یک
دیکتاتوری قرونوسطایی وجود دارد مبتنی بر ولایت فقیه؛ یعنی حاکمیت با ماهیتی قرونوسطایی
ارتجاعی ولایت فقیه) که میخواهد در جهان امروز با حفظ همین ماهیت از سر ناچاری
دست به تعامل با جهان و بالاخص کشورهای غربی بزند.
طبعا با این
ساختار هر دولتی هم روی کار بیاید این تناقض ماهوی عمل میکند و کار را به جنگ و
درگیری میکشاند.
سؤالی که
اینجا ممکن است مطرح گردد این است که: این نهادهای موازی در اساس همان دلواپسان
هستند. پس میتوان نتیجه گرفت که اکنون دلواپسان دارند قدرت میگیرند؟
در این مورد
خاص باید دید این درگیری و چنگانداختن برای تصاحب قدرت بیشتر در چه بستری صورت میگیرد؟
این بستر(که
هم باند روحانی و هم دلواپسان و هم آن نهادهای موازی در آن هستند) کلیت نظام ولایت
فقیه است.
الآن وضعیت
رژیم بهخاطر مجموعه بحرانها، بهویژه ۲بحران کلیدی
یعنی:
شرایط
انفجاری جامعه(قیام-اعتصابات سراسری-خیزشها)
و شکست برجام
و بازگشت شدیدترین تحریمهای تاریخ،
بسیار رو به
افول و ضعف است.
اینکه میبینیم
بعد از ۵سال، دولت روحانی یکباره در حال تشتت و فروپاشی
است، وقتی وزرای خودش مثل آخوندی میگویند عملکرد دولت را قبول نداریم، وقتی
معاون اولش میگوید من حتی اختیار تعویض منشی خودم را هم نداشتم و...
این وضعیت
دقیقاً بهخاطر همین شرایط بحرانی است. مهمتر از بحران هم «نداشتن راهحل برای
بحرانهاست».
چه باید نتیجه گرفت؟
نتیجه این
وضعیت این میشود این که:
روحانی نظام
را به بیماری محتضر تشبیه میکند که تنها باید به او امید داد!
خامنهای هم
میرود ورزشگاه آزادی قسم و آیه میخورد که بهخدا در بنبست نیستیم!
طبیعی است که
بازخورد این وضعیت، در اولین گام خودش را در وضعیت دولت آخوند روحانی نشان میدهد که امور اجرایی را در دست دارد. یعنی ازهمپاشیدگی
و تشتت.
اما معنای
دیگر این وضعیت این است که:
تمامیت نظام
در حال تشتت و ضعف بیمانند است.
قابلتوجه
است که درست در چنین شرایطی پاسدار سعید قاسمی یعنی کسی که سرچماقدار خامنهای
است، یک کلیپ منتشر کرده و در آن خطاب به باند روحانی و خود روحانی میگوید:
«شرایطی را
برای نظام بهوجود آوردید که «در شیب تند در حال پایین رفتن هستیم»!
در یک کلیپ
دیگر هم همین شخص میگوید:
«اتوبوس نظام
دست یک احمق(روحانی) هست که داره ما رو به پرتگاه میبره» بعد هم به جای دادن راهحل
میگوید:
«اگر وارد
پرتگاه بشیم قبلش ما از اتوبوس میپریم بیرون!» یعنی فرار میکنیم. (دقت کنید این
از سران دلواپسان است که این حرف را میزند!)
وضعیت یک نظام محتضر
به همین علت
این وضعیت نشان میدهد تمامیت نظام در حال احتضار است. بحث این نهادهای موازی و
عملکرد آنها هم حاصل شتابگرفتن تشتت در نظام است.
امری که نشان
میدهد خود خامنهای هم قدرت این را ندارد که جلوی این وضعیت را بگیرد.
کافی است هر
ناظر بیطرفی تنها و تنها به روند همین ۲سال اخیر
نگاه کند!
خامنهای
ابتدا دنبال آوردن رئیسی به کرسی ریاستجمهوری بود. زورش نرسید. با اینکه روحانی
باند رقیبش بود، اما وضعیت نظام به جایی رسید که ۲۲مرداد گفت
هیچکس حق مخالفت با دولت را ندارد. اما اکنون میبینیم که نه تنها کسی به حرفش
اعتنا نکرده است، بلکه نهادهای موازی هم دارند هر چه بیشتر سر برمیآورند و به
دولت روحانی چنگ میاندازند!
این وضعیت
تمامیت نظام را تضعیف میکند و این تضعیف هم باعث میشود:
اولاً
قیامها، خیزشها و اعتصابات سراسری هر چه بیشتر امکان بروز و ظهور خیابانی پیدا
کنند،
ثانیاً هم
تاثیرشان در راندن تمامیت نظام به سمت پرتگاه سرنگونی، خیلی بیشتر از قبل شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر